مخفی بدخشی – غزل شماره 78
منزل پر حادثه
ای آنکه ز فردا خبرت نیست که هستی
مغرور مشو هیچ گر از خود خبرستی
باری به تو معلوم شود حال بد و نیک
روزی که ازین منزل پر حادثه رستی
جز تیغ دو ابروی تو وآن چشم می آلود
شمشیرندیده است کسی در کف دستی
چشم تو و صد غمزه به هر غمزه بلایی
زلف تو و صد حلقه به هر حلقه شکستی
گفتم که جواب غزل کیست خرد گفت
مخفی نه تو را گفتم ازین مرتبه پستی