قصاب کاشانی – غزل شماره 83
خوشه ی خرمن ما را دل صد چاک بس است
آب این مزرعه را دیده ی نمناک بس است
آسیایی نبود دیده ی ما را در کار
به شکست دل ما گردش افلاک بس است
فارغ از گرمی بیصرفه ی این بزمگهایم
بهر دلسوزی ما شعله ی ادراک بس است
بیثبات است، ز اسباب جهان دل برگیر
شد چو این آینه از زنگ هوس پاک بس است
چون به وصلش رسی ای دل طمع خام مکن
شدی ای صید تو تا بسته ی فتراک بس است
نیست قصاب پی قتل تو تیغی لازم
غمزه ی یار چو گردید غضبناک بس است