تا خون خویش در ره جانانه ریختیم

قصاب کاشانی – غزل شماره 232

تا خون خویش در ره جانانه ریختیم

آبی به پای آن بت فرزانه ریختیم

کردیم ظرف دیده لبالب ز خون دل

این باده را ز ظرف به پیمانه ریختیم

دادیم جای مهر تو را در زمین دل

تخمی به خاک این ده ویرانه ریختیم

اندوه و داغ و درد و غم و آتش فراق

کردیم جمع و در دل دیوانه ریختیم

قصاب آب اشگ ندامت نداشت سود

چندان که پیش محرم و بیگانه ریختیم

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها