بکش از رخ نقاب و بر فروزان عارض گل را

قصاب کاشانی – غزل شماره 20

بکش از رخ نقاب و بر فروزان عارض گل را

بیا یک‌سر بسوزان زآتش گل بال بلبل را

به رنگ‌آمیزی زلف و رخت صد آفرین کردم

که پیچیده است گرد دسته ی گل تار سنبل را

اگر خواهی رهانی مو به مو جمعیت دل‌ها

به قربان سرت گردم پریشان ساز کاکل را

کسی سر از خط پیچیده‌اش بیرون نمی‌آرد

به غیر از دل کزو بگرفته سرمشق ترسل را

نمی‌دانم چه می‌خواهد ز من مژگان خون‌ریزش

که تیر روی ترکش می‌کند تیر تغافل را

نکویی با بدان کردن در این عالم بدان ماند

که دور از آب سازند اهل بینش چشمه ی پل را

تلاش بیش و کم قصاب کردن نیست کار تو

مده تا می‌توان از دست دامان توکل را

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها