قدسی مشهدی- غزل شماره 80
بازم نشسته تا مژه در دل نگاهِ کیست
روزم سیاه کردۀ چشم سیاهِ کیست
با آنکه صرف شد همه عمرم در انتظار
آگه نیَم هنوز، که چشمم به راه کیست
دل دادن و سخن نشنیدن گناه من
دل بردن و نگاه نکردن گناه کیست
جرم مرا امید به رحمت حواله کرد
در حیرتم که دیدۀ تر عذرخواه کیست
داند کسی که دیده کُله کج نهادنت
گل غرقِ خون ز حسرت طرف کلاه کیست
گر پی بری به مرتبۀ محرمان عشق
دانی که عفو، دستْ نشانِ گناه کیست
تیرش تمام سینه پسندست و دلنشین
این غمزه دست پرورِ طرز نگاه کیست
قدسی اگر دلم نخراشیده غمزهاش
الماس بر جراحتم از برقِ آه کیست