کشته‌ای اوّل به نازم، باز خندان کرده‌ای

قدسی مشهدی- غزل شماره 432

کشته‌ای اوّل به نازم، باز خندان کرده‌ای

می‌توان دانست کز قتلم پشیمان گشته‌ای

من طلبکار توام با چشم در دیر و حرم

تو مرا در سینه همچون روح پنهان گشته‌ای

بعدِ ایّامی که پیشش یافتی راه سخن

عرضِ حال خویش کن ای دل، چه حیران گشته‌ای؟

مرهم الماس ای دل بسته‌ای بر زخم خویش

کرده‌ای با درد خو، فارغ ز درمان گشته‌ای

از قبول عشق، قدسی کس مبادا بی‌نصیب

نیست جای غم که ردّ کفر و ایمان گشته‌ای

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها