قدسی مشهدی- غزل شماره 38
به هر طرف که تو جولان دهی سمند آنجا
هزار فتنه ز هر سو شود بلند آنجا
شب فراق تو مهمان آن غمآبادم
که صبح هم نکند میلِ نوشخند آنجا
مرا چو سینه کنی چاک، آنقَدَر بگذار
که ناخنی شودم گاه گاه بند آنجا
مرا ز صیدگه خود مران، که عمری شد
چو حلقه دوختهام دیده بر کمند آنجا
مرا بسوز به محفل برای دفعِ گزند
که داغ میشوم از گرمی سپند آنجا
گرفته خانه به کوی سهی قدان قدسی
مگر شود نظرِ کوتهش بلند آنجا