قدسی مشهدی- غزل شماره 360
در بزم طرب، بادۀ نابی نکشیدیم
لب خشک شد و منّت آبی نکشیدیم
چون مورِ ضعیف از عقب شاهسواران
گامی ندویدیم و رکابی نکشیدیم
بر خلد گذشتیم و نکردیم نگاهی
در میکده مُردیم و شرابی نکشیدیم
همراهِ نسیم سحری عمر به سر رفت
از روی گلی، طرفِ نقابی نکشیدیم
بستیم ز احوالِ دو عالم لب پرسش
منّت ز کس از بهر جوابی نکشیدیم
بر سینه ز بس داغِ بهشتی صفتان بود
در دوزخِ جاوید، عذابی نکشیدیم
قدسی چو شب و روز به رویت نگران بود
در چشمش ازان سرمۀ خوابی نکشیدیم