می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان در بغل

قدسی مشهدی- غزل شماره 325

می‌آیم از طوف حرم، بتخانه پنهان در بغل

زنّار راهب بر میان، ناقوس گبران در بغل

هرچند صید لاغرم، انکارِ قتل من مکن

کز غمزه‌ات دارد دلم، صد زخمِ پیکان در بغل

مژگان ز لختِ دل کند، هر لحظه پر گل دامنم

من گل چو طفلان دم‌ بدم، ریزم ز دامان در بغل

هر شب کنم تا صبحدم، طوف مزار کُشتگان

گیرم به یاد خنجرت، خون شهیدان در بغل

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها