قدسی مشهدی- غزل شماره 279
خامه در وصف لبت کار مسیحا میکند
حرفِ زلفت بر ورق خط را چلیپا میکند
تا نباشد هیچ عضوی بر تنش بی دردِ عشق
لاله داغ خویش را قسمت بر اعضا میکند
عالمی را ابر نیسانی به طوفان میدهد
تا به دریا قطرهای را در صدف جا میکند
آنکه پیشش اعتباری نیست عمر خضر را
کی ز حال کُشتگان خویش پروا میکند
از هجوم تیرباران غمت در سینهام
ناله جای خود به صد تشویش پیدا میکند
بر دل ما دارد از روی محبّت نکتهها
کی کند با دیگران عشق آنچه با ما میکند
کشتی نوح است گویی گشته بر طوفان سوار
هرکه از چشم ترم نعلین در پا میکند
پیش آزادان بود قدر اسیران بیشتر
بر سر سرو سهی قمری ازان جا میکند
از ترحّم بر دل ما ناخنی هرگز نزد
آنکه از کار گرفتاران گره وا میکند
در دل بیرحمِ خوبان هیچ تأثیری نکرد
نالۀ قدسی که جا در سنگ خارا میکند