قدسی مشهدی- غزل شماره 260
میگساران را لبت یاد از می گلگون دهد
بی لب لعلت، می گلرنگْ طعم خون دهد
نقد دل آوردهام، بنما جمال خویش را
تا نبیند دلربایی چون تو، کس دل چون دهد؟
دیده گردد خشک، اگر بر داغِ دل مرهم نهم
چشمه را چون لای گیرد، نم کجا بیرون دهد؟
طالع عاشق ندارد یک دعای مستجاب
چند وردِ صبحگاهم زحمتِ گردون دهد؟
از شکاف سینه دل را میکنم از خون تهی
صبرِ آنم کو، که دل از دیده خون بیرون دهد؟
از وصال خود مکن منعم، چه کم خواهد شدن
تشنهای را گر دم آبی کس از جیحون دهد؟
همچو قدسی شهرهام در عشقِ لیلی طلعتان
شهرت من یاد از رسوایی مجنون دهد