کرده بیهوشم خیال آن دو چشم می‌پرست

قدسی مشهدی- غزل شماره 140 

کرده بیهوشم خیال آن دو چشم می‌پرست

همّتی ای باده‌ پیمایان که کارم شد ز دست

بر سر مال جهان، سودای درویش و غنی

دست چون بر هم دهد؟ این تنگ‌ چشم، آن تنگدست

فتنۀ دوران ندانم سنگ بر جام که زد

اینقَدَر دانم که رنگ باده در مینا شکست

از وجود بی‌بقای خود نیفتی در گمان

در دل آیینه یک دم صورتی گر نقش بست

خواب غفلت، دیده‌ات را مانع نظّاره است

ورنه در باغ از تماشا چشمِ نرگس کس نبست

در جنونم طرفه سودایی به دست افتاده بود

عقلْ گم بادا که بازار جنونم را شکست!

از شکست خود چرا افتاده غافل در لباس؟

در شکست خاطرم آن کس که دامن برشکست

در دو گیتی هرکه چون قدسی اسیر عشق گشت

ماهی توفیق افتادش درین دریا به شست

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها