ای غمت برده شادمانی من

فلکی شروانی- غزل شماره 5

نقل از سفینه فرخ

ای غمت برده شادمانی من

بی تو تلخ است زندگانی من

به سر تو که با تو نتوان گفت

صفت رنج و ناتوانی من

از جوانی و حسن خویش بترس

رحم کن بر من و جوانی من

آن خود دان مرا که جمله تویی

آشکارایی و نهانی من

چه بود گر دمی ز روی کرم

دل درآری به مهربانی من

حاصل آید چو حاضر آیی تو

مایه ی عمر جاودانی من

“فلکی” روز و شب همی‌گوید

کز غم توست شادمانی من

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها