زلف پر چین تو مشاطه شبی شانه نکرد

فروغی بسطامی- غزل شماره 137

زلف پر چین تو مشاطه شبی شانه نکرد

که دو صد خون به دل محرم و بیگانه نکرد

خرمنی نیست که غمهای تو بر باد نداد

خانه‌ای نیست که سودای تو ویرانه نکرد

آخرش چرخ به زندان مکافات کشید

هر که را سلسلهٔ موی تو دیوانه نکرد

شیخ تا حلقهٔ زنار سر زلف تو دید

هیچ در دل هوس سبحهٔ صد دانه نکرد

رخ افروخته‌ات ز آتش هجرانم سوخت

آن چه او کرد به من، شمع به پروانه نکرد

خانۀ هستیش از سیل فنا ویران باد

هر که از روی صفا خدمت میخانه نکرد

نه عجب گر بکَند دست قضا ریشهٔ او

هر حریفی که می از شیشه به پیمانه نکرد

آگهی هیچ ز کیفیت مستانش نیست

آن که در پای قدح نعرهٔ مستانه نکرد

پی به سر منزل مقصود فروغی نبرد

آن که جان را به فدای سر جانانه نکرد

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها