شد بهار و مرغ دل افغان چه بلبل می کند

فرخی یزدی – غزل شماره 89

شد بهار و مرغ دل افغان چه بلبل می کند

عاشقان را فصل گل گویا جنون گل می کند

آنچه از بوی گل و ریحان به دست آرد نسیم

صرف پا انداز آن زلف چو سنبل می کند

کی شود آباد آن ویرانه کز هر گوشه اش

یک ستمکاری تعدی یا تطاول می کند

دسترنج کارگر را تا به کی سرمایه دار

خرج عیش و نوش و اشیاء تجمل می کند

کشور جم سربسر پامال شد از دست رفت

پور سیروس ای خدا تا کی تحمل می کند

می کند در مملکت غارتگری مأمور جزء

جزء آری در عمل تقلید از کل می کند

ناجی ایران بود آن کس که در این گیرودار

خوب میزان سیاست را تعادل می کند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها