در چمن تا قد سرو تو برافراخته است

فرخی یزدی – غزل شماره 31

در چمن تا قد سرو تو برافراخته است

روز و شب نوحه گری کار من و فاخته است

بُرد با کهنه حریفی است که در بازی عشق

هر چه را داشته چون من همه را باخته است

به گمان غلط آن ترک کمانکش چون تیر

روزگاریست مرا از نظر انداخته است

جان من ز آه دل سوخته پرهیز نمای

که بدین سوختگی کار مرا ساخته است

مستی چشم تو با ابروی کج عربده داشت

یا پی کشتن من تیغ ستم آخته است

چنگ بر طره ی پرچین تو زد آنکه چو باد

تا ختن از پی این مشک ختا تاخته است

فرخی دلخوش از آن است که این مردم را

یک به یک دیده و سنجیده و بشناخته است

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها