بی پرده برآمد مهر زین پرده ی مینایی

فرخی یزدی – غزل شماره 184

بی پرده برآمد مهر زین پرده ی مینایی

از پرده تو ای مه روی، بیرون ز چه میایی

بر یاد شهید عشق، جامی زن و کامی جو

گر ساده در آغوشی، ور باده به مینایی

ای دل به سر زلفش، دستی زده ای زین روی

هم رشته به بازویی، هم سلسله در پایی

پیش نظر عاقل، چیزی نبود خوشتر

از مسلک مجنونی، وز شیوه ی شیدایی

فردای قیامت را، در چشم نمی آرد

دیده است چو من مجنون، هر کس شب تنهایی

با فقر و فنا خو کن، زین عالم دون بگذر

بنگر چه شد اسکندر، با آن همه دارایی

چون فرخی بیدل، کی شد به سخن مشهور

بلبل به نواخوانی، طوطی به شکرخوایی

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها