فرخی یزدی – غزل شماره 119
دی تا دل شب آن بت طناز کجا بود؟
تا عقده ز دل باز کند باز کجا بود؟
گر زیر پر خود نکنم سر چه کنم من
در دام، توانایی پرواز کجا بود
تا بر سر شمشاد چمن پای بکوبد
تردستی آن سرو سرافراز کجا بود
از حرص بود آنچه رسد بر سر آدم
در جنس بشر این طمع و آز کجا بود
تا کی پی آوازه روانیم ندانیم
خواننده ی این پرده ی آواز کجا بود
از جور همه خانه خرابیم خدایا
این فتنه گر خانه برانداز کجا بود
با این غم و این محنت و این سوز نهانی
در فرخی این طبع غزلساز کجا بود