رهی معیری – غزلیات
شماره 133
کوکب امید
ای صبح نو دمیده بناگوش کیستی؟
وی چشمه ی حیات لب نوش کیستی؟
از جلوه ی تو، سینه چو گل چاک شد مرا
ای خرمن شکوفه، بر و دوش کیستی؟
همچون هلال بهر تو آغوش من تهی است
ای کوکب امید در آغوش کیستی؟
مهر منیر را نبود جامه ی سیاه
ای آفتاب حسن، سیه پوش کیستی؟
امشب کمند زلف تو را تاب دیگری است
ای فتنه، در کمین دل و هوش کیستی؟
ما لاله سان ز داغ تو نوشیم خون دل
تو همچو گل حریف قدح نوش کیستی؟
ای عندلیب گلشن شعر و ادب، رهی
نالان به یاد غنچه ی خاموش کیستی؟