بر شکرت جمع مگس‌ها چراست

مولانا-غزل شماره 503

 

بر شکرت جمع مگس‌ها چراست

نکته ی لاحول مگس ران کجاست

هر نظری بر رخ او راست نیست

جز نظری کو ز ازل بود راست

اسب خسان را به رخی پی بزن

عشوه ده ای شاه که این روی ماست

عشوه و عیاری و جور و دغل

تو نکنی ور کنی از تو رواست

از تو اگر سنگ رسد گوهر است

گر تو کنی جور به از صد وفاست

تیره نظر چونک ببیند دو نقش

جامه درد نعره زند کاین صفاست

چونک هر اندیشه خیالی گزید

مجلس عشاق خیالش جداست

کعبه چو از سنگ پرستان پُر است

روی به ما آر که قبله ی خداست

آنک از این قبله گدایی کند

در نظرش سنجر و سلطان گداست

جز که به تبریز بر شمس دین

روح نیاسود و نخفت و نخاست

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها