اندرآ عیش بی‌تو شادان نیست

مولانا-غزل شماره 502

 

اندرآ عیش بی‌تو شادان نیست

کیست کو بنده ی تو از جان نیست

ای تو در جان چو جان ما در تن

سخت پنهان ولیک پنهان نیست

دست بر هر کجا نهی جان است

دست بر جان نهادن آسان نیست

جان که صافی شده ست در قالب

جز که آیینه دار جانان نیست

جمع شد آفتاب و مه این دم

وقت افسانه ی پریشان نیست

مستی افزون شده ست و می‌ترسم

کاین سخن را مجال جولان نیست

دست نه بر دهان من تا من

آن نگویم چو گفت را آن نیست

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها