چه آفتاب جمالی که از مجره گشادی

چه آفتاب جمالی که از مجره گشادی

درون روزن عالم چو روز بخت فتادی

هزار سوسن نادر ز روی گل بشکفتی

هزار رسم دل افزا بدان چمن بنهادی

هزار اطلس کحلی بنفشه وار دریدی

که پر و بال مریدی و جان جان مرادی

در آن زمان که به خوبی کلاه عقل ربایی

نه عقل پره کاه‌ست و تو به لطف چو بادی

چه عقل دارد آن گل که پیش باد ستیزد

نه از نسیم ویستش جمال و نیک نهادی

میی که کف تو بخشد دو صد خمار به ارزد

چگونه گیج نگردد سر وجود ز شادی

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها