چشمان تو برهم زده بازار جنان را
پیغمبری آموخته موسای شبان را
آشوب به پاکن همه ی شهر به گوشند
یا شور بزن یا بدران جامه دران را
بازار قم از نقل لبت رو به کسادی است
بیچاره نکن حاج حسین و پسران را
این عکس رخ توست که بر ماه نشسته
نشنیده ولی بچه پلنگ ایــن جریان را
برعهد تو دلبسته و دل خوش به تو کرده
حافظ که رها کرده همه مغبچگان را
کافر شده هرکس که تورا دیده به محراب
با یاد تو ” قَلوَش ” غلیان کرده اذان را
(( آن را که عیان است چه حاجت به بیانش))
بوی خوشت این بار عیان کرده بیان را
واژگان کلیدی:اشعار مهدی نوروزی بهار،نمونه شعر مهدی نوروزی بهار،شاعر مهدی نوروزی بهار،شعرهای مهدی نوروزی بهار،شعری از مهدی نوروزی بهار،یک شعر از مهدی نوروزی بهار،غزل غزلیات غزل های غزلی از مهدی نوروزی بهار.