نیستی دیگر کنارم یا کنارت نیستم
بی قرام نیستی یا بی قرارت نیستم
شرط می بندم گرفتار زمستانی هنوز
فکر فردا باش چون دیگر بهارت نیستم
ساعتت را با همان جایی که هستی کوک کن
آن قدر دوری که در نصف النهارت نیستم
من که باری کج برایت بوده ام افتاده ام
مقصدت را گم نکن دیگر سوارت نیستم
رفته ای با کوله باری از من و انکار من
کوپه ها را سر نزن توی قطارت نیستم
می نشینی روی من با هر که می خواهی خوشی
پاشو ! من که صندلی دسته دارت نیستم
ناگهان چرخیدی اما من نمی چرخم به زور
خوب می تازم ولی اسب بخارت نیستم
بربگردی یا نگردی عابدی در کار نیست
چون که بعد از این غزل چشم انتظارت نیستم
واژگان کلیدی: اشعار عابد اسماعیلی،نمونه شعر عابد اسماعیلی،شاعر عابد اسماعیلی،شاعر عابد اسماعیلی،شعرهای عابد اسماعیلی،شعری از عابد اسماعیلی،یک شعر از عابد اسماعیلی،غزل غزلیات غزل های غزلی از عابد اسماعیلی،عابد اسماعيلي.