روزی که در بهشت تو سیب آفریده شد
آدم نگاه کرد و فریب آفریده شد
خورشید تکه تکه شد و تکه ای از آن
حیران شد و زمینی عجیب آفریده شد
خورشید پاره های تنش را به ما سپرد
منظومه ی فراز و نشیب آفریده شد
باران هزار سال زمین را مجاب کرد
سیاره ای بدون رقیب آفریده شد
دریا شکاف خورد و زمین سر بلند کرد
آنگاه دره های مهیب آفریده شد
چون ذره ای که در دل خود آفتاب داشت
چشمت نگاه کرد و لهیب آفریده شد
ماهیت نگاه تو معلوم میکند
خورشید از آن نگاه نجیب آفریده شد
گاهی سراب وسوسه،گاهی سراب عشق
چشمت به اقتضای فریب آفریده شد
بعد از هزار سال غزلهای رودکی
بغض غزل شکست و حبیب آفریده شد
واژگان کلیدی:اشعار حبیب فرقانی،نمونه شعر حبیب فرقانی،شاعر حبیب فرقانی،شعرهای حبیب فرقانی،شعری از حبیب فرقانی،یک شعر از حبیب فرقانی،غزل غزلیات غزل های غزلی از حبیب فرقانی،حبيب فرقاني.