اشعار علی حاجتیان فومنی

شعر نخست :

 

پیرم اگر چه با تو جوانم برای تو

هر روز هفته دل‌‌نگرانم برای تو

شنبه سکوت تلخ، پر از وهم و جست‌‌جو

یکشنبه مثل باد وزانم برای تو

روز دوشنبه پیرهنم رنگ دیگری‌‌ست

خاکستری نشسته به جانم برای تو

روز سه‌‌شنبه عاشقی‌‌ام تازه می‌‌شود

تا یک دهن ترانه بخوانم برای تو

روز چهارشنبه جنون، درد، بی کسی

در بی بهار خویش خزانم برای تو

تا پنج‌‌شنبه‌‌‌‌ها که کنار توام و شعر

پر می‌‌کشد ز باغ لبانم برای تو

لم می‌‌دهم کنار تو در عصر جمعه‌‌ای

یعنی بمان که با تو بمانم برای تو

روز و شبم ز خواب و خیال تو پر شده است

هر روز هفته دل نگرانم برای تو

 


شعر دوم :

 

نگاه خسته ی من ! فرصت تماشا نیست

نگو که بود؟ چه شد؟ فکرکن که حالا نیست

قرار قبلی ما کوچه ی اقاقی بود

به پای شوق رسیدم ، دیدم آنجا نیست

به هرطرف ، به زوایای کوچه پیچیدم

به هرطرف چو نسیمی وزیدم اما نیست

به قطره ای لب این باغ تر نخواهد شد

اگر چه هیمنه ی ابرها زمستانیست

سخاوت درّ و مرجان ز برکه چشم مدار

که تنگ مختصر برکه ، جای دریا نیست

به بید تکیه زدم جای شانه اش خالی

چقدرحال وهوای دو چشم بارانیست

دوباره قهوه تقدیر تلخ و نوشیدن

نگرد ! تنگ شکر درحوالی ما نیست


واژگان کلیدی: اشعار،نمونه شعر،شاعر،شعرهای،شعری از،یک شعر از،غزل غزلیات غزل های غزلی از،علي حاجتيان فومني.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها