رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است

فخرالدین عراقی- غزل شماره 30

رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است

به زیر هر خمِ زلفش هزار نیرنگ است

کرشمه‌ای بکند، صدهزار دل ببرد

ازین سبب دل عشّاق در جهان تنگ است

اگر برفت دل از دست، گو: برو، که مرا

بجای دل، سر زلف نگار در چنگ است

از آن گهی که خراباتیی دلم بربود

مرا هوای خرابات و باده و چنگ است

بدین صفت که منم، از شرابِ عشق خراب

مرا چه جای کرامات و نام یا ننگ است؟

بیار ساقی، از آن می، که ساغر او را

ز عکس چهرهٔ تو هر زمان دگر رنگ است

بریز خون عراقی و آشتی وا کن

که آشتی بهمه حال، بهتر از جنگ است

 

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها