بازم از غصّه جگر خون کرده‌ای

فخرالدین عراقی- غزل شماره 240

بازم از غصّه جگر خون کرده‌ای

چشمم از خونابه جیحون کرده‌ای

کارم از محنت به جان آورده‌ای

جانم از تیمار و غم خون کرده‌ای

خود همیشه کرده‌ای بر من ستم

آن نه بیدادی است کاکنون کرده‌ای

زیبد ار خاک درت بر سر کنم

کز سرایم خوار بیرون کرده‌ای

از من مسکین چه پرسی حال من؟

حالم از خود پرس: تا چون کرده‌ای؟

هر زمان بهر دل مجروح من

مرهمی از دردْ معجون کرده‌ای

چون نگریم زار؟ چون دانم که تو

با عراقی دل دگرگون کرده‌ای

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها