دلتنگم و پرواز گلستان هوسم نیست

طبیب اصفهانی – غزل شماره 28

دلتنگم و پرواز گلستان هوسم نیست

گلزار به آسایش کنج قفسم نیست

می گریم و چون شمع امیدی ز کسم نیست

می نالم ومانند جرس دادرسم نیست

در هجر تو بایست که یک عمر بنالم

افسوس که از ضعف به جز یک نفسم نیست

گرم است ز بس صحبت دستم به گریبان

مخمورم و بر ساغر می دسترسم نیست

بر هم زدم از ذوق اسیری پر و بالی

ورنه سر پرواز ز کنج قفسم نیست

چیند همه کس دامن گل زین چمن و من

چون غنچه به جز چیدن دامان هوسم نیست

از قطره ی شبنم ز گلستان چه درآید

از بهر تماشای تو این دیده بسم نیست

دل،بس که طبیب، از غم عشقش شده روشن

بر خاطر آیینه غبار از نفسم نیست

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها