طبیب اصفهانی – غزل شماره 107
چون شکوه از جفای تو بنیاد می کنم
از گریه چاره ی دل ناشاد می کنم
راهی چو در دل تو ندارم ازین چه سود
کز ناله رخنه در دل فولاد می کنم
از دیده ام سرشگ چو هوشم ز سر رود
هر گاه چشم مست تو را یاد می کنم
تا باشم از شمار ستمدیدگان طبیب
دل را نشان ناوک صیاد می کنم