طبیب اصفهانی – غزل شماره 100
نگشاید دلم از وصل به هجران نزدیک
چه فروغی دهدم شمع به پایان نزدیک
مکن از گریه مرا منع که واپس نرود
اشگ گرمی که رسیدس به مژگان نزدیک
گریه امشب همه شب گرد دلم می گردد
شده گویا اثری باز به افغان نزدیک
دلخراش است دگر ناله ی مرغان پیداست
که رسیدست خزانی به گلستان نزدیک
من و از دور نگاهی به تو، آن بختم کو
که نشینی به من بی سرو سامان نزدیک
شمع آخر شد و پروانه ز پرواز نشست
نشد این تیره شب هجر به پایان نزدیک
باخبر باش درین بادیه از عشق طبیب
کآتش از دور نماید به بیابان نزدیک