اوست روشندل که با چندین زبان چون آفتاب

صائب تبریزی- غزل شماره 877

اوست روشندل که با چندین زبان چون آفتاب

باشدش مهر خموشی بر دهان چون آفتاب

می تواند شهپر توفیق شد ذرّات را

هر که گردد در طلب آتش عنان چون آفتاب

خوبی پا در رکاب مه ندارد اعتبار

ای خوش آن حسنی که باشد جاودان چون آفتاب

خاک را زر، سنگ را یاقوت رخشان می کند

هر که قانع شد به یک قرص از جهان چون آفتاب

گنجهای بیکران غیب در فرمان اوست

هر که را دادند دست زرفشان چون آفتاب

تا دل گرم که گردد مشرق اقبال او

نور داغ عشق نبوَد رایگان چون آفتاب

از فروغ خود خجل چون شمع در مهتاب باش

گر به نور خود کنی روشن جهان چون آفتاب

هر که را صائب دل گرمی کرامت کرده اند

بر همه ذرّات باشد مهربان چون آفتاب

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها