صائب تبریزی- غزل شماره 538
دل سیه شد ز سیه خانۀ افلاک مرا
کی بوَد آینه زین زنگ شود پاک مرا؟
گره آن روز شود باز چو شبنم ز دلم
که به خورشید رساند نظر پاک مرا
عقدۀ تاک فزون می شود از گریۀ تاک
مگر از آه گشاید دل غمناک مرا
چون جرس گر چه نیاسود زبانم ز فغان
نشد از ناله تهی، سینۀ صد چاک مرا
تا سرم گرم ز میخانۀ وحدت شده است
گردش جام بوَد گردش افلاک مرا