صائب تبریزی- غزل شماره 4359
در سینۀ عشاق هوس راه ندارد
در مجمر ما شعلۀ خس راه ندارد
تسلیم شو آن آینۀ تیغ چو دیدی
اینجا دمِ بیراهِ نفس راه ندارد
اندیشۀ تکلیف در اقلیم جنون نیست
در کوچۀ زنجیر عسس راه ندارد
ای هرزه درا، در گذر از همرهی ما
در قافلۀ عشق جرس راه ندارد
صائب من و اندیشۀ آغوش محال است
در خلوت عشاق هوس راه ندارد