از آه دل سرآمد ارباب غم شود

صائب تبریزی- غزل شماره 4265

از آه دل سرآمد ارباب غم شود

میدان از آن کس است که صاحب علم شود

هر سر سزای افسرِ بخت سیاه نیست

این تاج از سری است که شق چون قلم شود

این جسم چون سفال که سنگ است ازو دریغ

گر پروری به خون جگر، جام جم شود

در گوش چرخ حلقۀ مردانگی شود

از بارِ درد قامت هر کس که خم شود

آشفتگی به هر که رسد جای غیرت است

داغم ز خامه ای که پریشان رقم شود

در موج خیز حادثه دیوانۀ ترا

هر سنگ لنگری است که ثابت قدم شود

زنهار در کشاکش دوران صبور باش

کز شکوۀ تو تیغِ حوادث دو دم شود

دریا به سوز سینۀ عاشق چه می کند؟

از شبنمی چه آتش خورشید کم شود؟

ساید کلاه گوشۀ قدرش به آسمان

چون ابر هر که آب ز شرم کرم شود

فریاد عندلیب چه بیدادها کند

بر خاطری که سایۀ گل کوه غم شود

چندین هزار درد طلب غنچه گشته اند

تا زین میان دل که سزاوار غم شود

صائب روا مدار که بیت الحرام دل

از فکرهای بیهده بیت الصنم شود

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها