زخم تو تیغ بر جگر ماه می زند

صائب تبریزی- غزل شماره 4168

زخم تو تیغ بر جگر ماه می زند

داغ تو خیمه بر دل آگاه می زند

طوفان طناب خیمۀ خورشید را گسیخت

شبنم بر این بساط چه خرگاه می زند؟

دل می کند به خویشتن اسنادِ اختیار

این قلب زر به نام شهنشاه می زند

آسوده است عشق ز تدبیر عقل پوچ

کی شیر تکیه بر دم روباه می زند؟

ایمن ز من مباش که در سینۀ من است

آهی که دشنه بر جگر ماه می زند

در بار خود مبند متاعی که از تو نیست

کاخر همان متاع ترا راه می زند

صائب فتاده است به نقاش چشم من

کی نقش بی ثبات مرا راه می زند؟

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها