چه نکهت است که باد بهار می آرد؟

صائب تبریزی- غزل شماره 3715

چه نکهت است که باد بهار می آرد؟

که هوش می برد از دل، قرار می آرد

شکوفه ای که ز طرف چمن هوا گیرد

کبوتری است که پیغام یار می آرد

وصال گل به کسی می رسد که چون شبنم

به گلشن آینۀ بی غبار می آرد

غبارِ حیرت اگر دیده را نپوشاند

که تاب جلوۀ آن شهسوار می آرد؟

در آن ریاض که سرو تو جلوه گر گردد

دل شکسته صنوبر به بار می آرد

مرا چو برگ خزان دیده می کشد بر خاک

رخی که رنگ به روی بهار می آرد

کدام لاله ز چشم تر آستین برداشت؟

که سیل لخت دل از کوهسار می آرد

چه نعمتی است که بی حاصلان نمی دانند

که تخم اشک چه گلها به بار می آرد

به خاکساری من نیست هیچ کس صائب

که دیدنم به نظرها غبار می آرد

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها