بلند آوازه سازد شور عاشق عشق سرکش را

صائب تبریزی- غزل شماره 370

بلند آوازه سازد شور عاشق عشق سرکش را

به فریاد آورد مشتی نمک دریای آتش را

دو بالا می شود شور جنون در دامن صحرا

که گردد بال و پر میدان خالی اسب سرکش را

ز سیر و دور مجنون عشق عالمسوز کامل شد

که سازد شعلۀ جوّاله خوش پرگار آتش را

تراوش می کند خون دل از لبهای خشک من

سفال تشنه گر بیرون دهد صهبای بی غش را

به احسان دولت دنیای فانی می شود باقی

عنانداری به دست باز کن این اسب سرکش را

کجا آگاه گردی از دل صاف خشن پوشان؟

که از آیینه داری در نظر پشت منقّش را

فضای آسمان تنگ است بر جولان شوخ او

به افسون چون توان در شیشه کردن آن پریوش را؟

به چشم خود چو مژگان جا دهد صید حرم تیرت

مکن خالی به هر صید زبون زنهار ترکش را

قناعت با نگاه دور کن ز آمیزش خوبان

که آب زندگی هم می کند خاموش آتش را

گذارد عشق هر کس را که نعل شوق در آتش

به اسب چوب صائب طی کند صحرای آتش را

میفشان تخم قابل در زمین شورِ بی حاصل

به بیدردان مخوان زنهار صائب شعر دلکش را

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها