صائب تبریزی- غزل شماره 3552
عشق لب تشنۀ بدمستیِ اظهار بود
گل این باغچه شیدایی دستار بود
پاس دام و قفس خویش بدار ای صیاد
نالۀ سوختگان خونیِ منقار بود
عزت غنچۀ این باغ به گلچین فرض است
که نظر کردۀ آن گوشۀ دستار بود
دل غبار غم او را ز هوا می گیرد
آب آیینۀ ما تشنۀ زنگار بود
جنس اگر یوسف مصری است، که ارزان گردد
ناز اگر از طرف میل خریدار بود
صائب از لطفِ سخن گل به سر شُهرت زد
مپسندید که در پیرهنش خار بود