صائب تبریزی- غزل شماره 3325
پاس اندوه دل تنگ نگه می دارد
شیشۀ ما طرف سنگ نگه می دارد
در زمان دل دیوانۀ من هر طفلی
چون فلاخن به بغل سنگ نگه می دارد
بلبل از سیر مقامات ندارد خبری
عشق کی پردۀ آهنگ نگه می دارد؟
چون گل از خنده پریشان شود اوراق حواس
غنچه را جمع دل تنگ نگه می دارد
سنگ کم نیست کسی را که به میزان نظر
چون گهر عزت هر سنگ نگه می دارد
غرض این است که غیری نکند در دل جای
آن که ما را به دل تنگ نگه می دارد
شیشه را از خطر سنگ حوادث صائب
بیشتر بادۀ گلرنگ نگه می دارد