صائب تبریزی- غزل شماره 2711
کار ما از ساغر پر می به سامان می شود
مجلس ما از گل ابری گلستان می شود
ناخن الماس از کارم سری بیرون نبرد
مشکل من کی به سعی سوزن آسان می شود؟
یوسف این زخمی که داری از عزیزان وطن
مرهمش خاکستر شام غریبان می شود
جای هر نیشی که از دست تو دارم بر جگر
گر به هم دوزند صد زخم نمایان می شود
بر سر خاک شهیدان شمع آهی برده ایم
خون ما با دامنی دست و گریبان می شود
صائب از تنگ دهان یار پیش دل مگو
طفل ما بدخوست بهر هیچ گریان می شود!