آه افسوس از دل خونگرم ما گردد بلند

صائب تبریزی- غزل شماره 2581

 

آه افسوس از دل خونگرم ما گردد بلند

از شکست شیشۀ هر کس صدا گردد بلند

بوی خون می آید از فریاد دردآلود من

چون غباری کز زمین کربلا گردد بلند

گوی چوگان فنا شد از تهی مغزی حباب

زود می ریزد بنایی کز هوا گردد بلند

همّت مردانۀ ما از دو عالم درگذشت

گرد این تیر سبکرو تا کجا گردد بلند

موجۀ بحر خطر گردد دعای جوشنش

پایۀ تختی که از دست دعا گردد بلند

اهل دولت زیردستان را فرامش می کنند

بر ندارد سایۀ خود چون هما گردد بلند

چنگ خاموشم ولی همدست اگر باشد مرا

ناله ای از هر سر مویم جدا گردد بلند

پیش راه حرص، پیری چوب نتواند گذاشت

بیشتر دست طمعکار از عصا گردد بلند

می فتد شور قیامت در میان بلبلان

نالۀ پرشور صائب هر کجا گردد بلند

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها