صائب تبریزی- غزل شماره 2360
روزه نزدیک است می باید کلوخ انداز کرد
زاهدان خشک را رندانه از سر باز کرد
تا رگ ابر بهار و رشتۀ باران بجاست
چنگ عشرت را به قانون می توانی ساز کرد
گلعذاران از هوا گیرند چشم پاک را
پیش شبنم بی تکلّف گل گریبان باز کرد
نیست ممکن تا به دامان قیامت دوختن
بر گریبانی که زور عشق دست انداز کرد
داشت بی شیرازه آزادی پر و بال مرا
جمع خود را کبک من در چنگل شهباز کرد
نخل نورس در زمین پاک قامت می کشد
دامن مریم مسیحا را فلک پرواز کرد
نیست کار هر کسی دل را مصفّا ساختن
باخت چشم آن کس که این آیینه را پرداز کرد
وعدۀ دیدار را محشر نقاب دیگرست
گر به قدر حسن خواهی بر اسیران ناز کرد
لوح تعلیم است صائب سینۀ روشندلان
صحبت آیینه طوطی را سخن پرداز کرد