چاک خواهد سربرآورد از گریبانم چو صبح

صائب تبریزی- غزل شماره 2281

 

چاک خواهد سربرآورد از گریبانم چو صبح

رفته رفته می کند گل داغ پنهانم چو صبح

سینه ام از خاکمال گردِ کین بی نور نیست

در صفا سرحلقۀ نیکان و پاکانم چو صبح

بی تکلّف باز کن بند نقاب سینه را

عاشق صادق کن از لطف نمایانم چو صبح

من که نور صدق می تابد ز گفتارم، چرا

شمع کافوری نسوزد در شبستانم چو صبح؟

عیسی از خطّ شعاعی رشته تابی گو مکن

جنگ دارد با رفو چاک گریبانم چو صبح

صائب از روزی که آن خورشید رو را دیده ام

خوشه خوشه اشک می ریزد به دامانم چو صبح

 

 

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها