می کنم از سینه بیرون این دل افسرده را

صائب تبریزی- غزل شماره 205

می کنم از سینه بیرون این دل افسرده را

بشنوم تا چند بوی این چراغ مرده را؟

شب چو خون مرده و سنگ مزارش خواب توست

زنده گردان از عبادت این زمین مرده را

ای گل بیدرد، پر زر کن دهان بلبلان

در گره چون غنچه خواهی بست چند این خرده را؟

زنگ هیهات است از پیکان زداید خونِ گرم

باده چون آرد به حال خود دل افسرده را؟

از ترشرویان شود ماتم سرا دارالسرور

ره مده رضوان به جنّت زاهد دلمرده را

باعث آرامش دل گشت صائب خطّ یار

توتیای چشم باشد خاک، طوفان برده را

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها