چشم مخمور ترا حاجت می نوشی نیست

صائب تبریزی- غزل شماره 1612

چشم مخمور ترا حاجت می نوشی نیست

سرمه در چشم کم از داروی بیهوشی نیست

سخن تلخی اگر می گذرانی مَردی

دعوی حوصله تنها به قدح نوشی نیست

خوشۀ ما به دهن دانۀ آتش دارد

برق با خرمن ما مرد هم آغوشی نیست

دست تکلیف مکن در کمرم ای رضوان

سبزۀ باغچۀ خلد، بناگوشی نیست

می توان یافت ز عنوان جبین مضمون را

هیچ علمی چو زبان دانی خاموشی نیست

در دیار ستم از نامۀ صد پارۀ ما

جای در رخنۀ دیوار فراموشی نیست

دردسر تا نکشی صائب ازین بیخبران

گوشه ای امن تر از عالم خاموشی نیست

 

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها