خال زیر لب آن ماه لقا افتاده است

صائب تبریزی- غزل شماره 1529

خال زیر لب آن ماه لقا افتاده است

چشم بد دور که بسیار بجا افتاده است

دل بی جرأت ما گوشه نشین ادب است

ورنه لعل لب او بوسه ربا افتاده است

بی سرانجامتر از نقطۀ بی پرگارست

تا دل از حلقۀ زلف تو جدا افتاده است

بی سیاهی نتوان چشمۀ حیوان را یافت

خال در کنج لب یار بجا افتاده است

بی اشارت خم ابروی تو یک ساعت نیست

قبله ات شوختر از قبله نما افتاده است

نیک چون باز شکافی سر بی مغزی هست

هر کجا سایه ای از بال هما افتاده است

می کند رحم به آشفتگی ما صائب

هر که را کار به آن زلف دو تا افتاده است

 

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها