کار سرجوش کند دُرد ایاغی که مراست

صائب تبریزی- غزل شماره 1429

 

کار سرجوش کند دُرد ایاغی که مراست

پر طاوس بود پای چراغی که مراست

نکند شبنم گل ریگ روان را سیراب

تر نگردد ز می ناب دماغی که مراست

خانۀ خلق اگر از روزنه روشن گردد

دل سیه می شود از روزن داغی که مراست

نیست محتاج به شمع دگران خانۀ من

هم ز سرگرمی خویش است چراغی که مراست

نیست چون لاله مرا چشم به دست دگران

می برون آورد از خویش ایاغی که مراست

قسمت خال ز کنج دهن خوبان نیست

صائب از روی زمین کنج فراغی که مراست

 

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها