هر که غافل را نصیحت می کند دیوانه است

صائب تبریزی- غزل شماره 1181

 

هر که غافل را نصیحت می کند دیوانه است

خواب غفلت برده را طبل رحیل افسانه است

نفس خائن زندگی را تلخ بر من کرده است

وای بر آن کس که دزدش در درون خانه است

ماتم و سور جهان با یکدگر آمیخته است

صاف و دُرد این چمن چون لاله یک پیمانه است

نیست در فکر گلستان بلبل بیدرد ما

بس که در کنج قفس مشغول آب و دانه است

تا دهن بازست روزی می رسد از خوان غیب

عقد دندانها کلید رزق را دندانه است

اختر اقبال بی برگان بلند افتاده است

هر که را شمع و چراغی هست از پروانه است

هر چه غیر از نقطۀ وحدت درین دفتر بود

دیدۀ بالغ نظر را ابجد طفلانه است

حسن نتواند ز فرمان سرکشیدن عشق را

شمع با آن سرکشی زیر پر پروانه است

برنیاید زاهد از فکر بهشت و جوی شیر

نقل خواب آلودگان شیرینی افسانه است

گوهر ارزنده ای گر هست آب تلخ را

در بساط دلفریبی گریۀ مستانه است

بلبلان در زیر پر سیر گلستان می کنند

برگ عیش غنچه خسبان در درون خانه است

در مقام خویش هر زشتی بود صائب نکو

می برد چون خال دل تا جغد در ویرانه است

 

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها