تو نیستی و پاییز
از چشمهای مرد عاشقی
شروع شده است که
تمام درختان را گریسته است
در سوگ رفتنت.
برنگرد،
که بر نمی گردی تو هیچوقت
نمی خواهمم داشته باشمت،نترس
فقط بیا.
در خزان خواسته هام
کمی قدم بزن
تا ببینمت.
دلم برای راه رفتنت تنگ شده است… .
واژگان کلیدی: اشعار کامران فریدی،نمونه شعر کامران فریدی،شاعر کامران فریدی،شعرهای کامران فریدی،شعری از کامران فریدی،شعر نو کامران فریدی.